خانه » فیزیک » دو راه برای سفر در زمان

دو راه برای سفر در زمان

دو راه برای سفر در زمانReviewed by رامتین اردشیری فر on Nov 21Rating: 5.0

Time travel

قصد دارید به آینده بروید تا ببینید چه اتفاقاتی قرار است برایتان  بیفتد و یا به گذشته بروید و اشتباه هایتان را جبران کنید؟در ادامه مطلب شما را با دو راه اثبات شده سفر در زمان آشنا خواهیم کرد.


استیون هاوکینگ، فیزیکدان مشهور،می گوید:

فیلم‌هایی با موضوع سفر در زمان معمولا ماشین‌های عظیم و پر مصرفی را نشان می‌دهند که مسیری را در میان بعد چهارم (زمان) گشوده و تونلی را در دل زمان باز می‌کند. مسافر زمان نیز خود را برای تجربه‌ای ناشناخته آماده کرده و وارد این تونل شده و آنگاه در زمان دیگری ظاهر می‌شود. شاید مفهوم کلی چنین شیوه ای کاملا متفاوت از واقعیت به نظر آید اما ایده کلی آن چندان غیر عقلانی نیست.

برای اولین بار در قرن 19 (سال 1895) «هربرت جورج ولز» با رمان ماشین زمان ، انسان ها را به فکر واداشت.

این که در فیزیک امکان بازگشت به گذشته وجود دارد یا نه معلوم نیست اما در تئوری کورت گودل از نظر تئوریک می‌توان  به عقب برگشت.ولی اگر به گذشته بروید و پدربزرگ خود را قبل از آشنا شدن با مادربزرگتان بکشید به این معنی است که شما دیگر نمی توانید وجود داشته باشید.البته می توان جهان های موازی را راه حل این مشکل دانست،در گذشته دنیایی جدید خلق می شود در کنار دنیایی که از آن آمده اید.

راه اول:نظریه نسبیت

بر پایه نظریه‏ ی نسبیت، با افزایش سرعت یک جسم، زمان برای آن جسم کندتر می‏گذرد.حال اگر با  یک قطار با سرعت نور یک هفته حرکت کنید طبق فرضیه  استیون هاوکینگ به 100 سال بعد می روید.این نظریه حتی در ساختمان های بلند هم رخ می دهد؛هرچه ارتفاع شما بیشتر باشد به علت ضعیف شدن نیروی گرانشی، زمان برایتان زود تر می گذرد.البته به میزان خیلی کم در حد میلیاردم ثانیه!

راه دوم:کرم چاله

Lorentzian Wormhole

کرمچاله‌ها مسافت و زمان مورد نیاز برای رسیدن از یک نقطه به نقطهٔ دیگر را کوتاه و آسان می کنند.اگر بتوان کرم‏چاله‏ ای یافت و در آن وارد شد و به سوی دیگر آن رفت، قادر خواهید بود تا به مکان و زمان دیگری سفر کنید. کرم‏چاله ‏ها تاکنون به صورت تجربی مشاهده نشده ‏اند. همچنین بسیار ناپایدارند و تقریبا بلافاصله پس از تشکیل فرو‏می‏ریزند و از بین می‏روند.البته شاید بتوان کاری کرد تا کرم چاله ها پایدار تر شوند.

۷۸ نظر

  1. باسلام و عرض ادب خدمت مدیرمحترم سایت و دوستان عزیز؛
    یکی از رویدادهاواتفاق مهم زندگیمو میخوام براتون تعریف کنم… و اینکه هرکی باورنکنه و دستم بندازه کاملا حق داره! چون خودمم هنوز هنوره ک چندهفته س میگذره توو شوکم و باورم نمیشه…
    بنده جوانی،مذکر،مجرد و۲۹ساله هستم..
    من انسان اعتقادی ومذهبی نبودم(تا۲۶روزپیش)و بشدت از خرافات و اینجورچیزا متنفربودم و معتقد بودم ک فقط باعث وقت تلفی در زندگیمون میشه، تا اینکه…
    تقریبا۲۶روزپیش… ی حس و حال های عجیبی داشتم و همش حضور یک شخص یا جسم خاصی رو با حرارت خیلی بالا(داغ)در کنارم حس میکردم…
    خیلی اذیت و بیقراربودم،تااینکه یروزخواهرم همش توی مخم مینداخت ک برو پیش ی شخص ب اصطلاح سید یا طلسم گر…
    منم گفتم اخه تومنونمیشناسی ازاینجورمسائل بیزارم..
    تااینکه بعدچندرو دکتررفتن و کلی ازمایش انجام دادن ک بهیچ نتیجه ای نرسیدم و از طریق علم و حکیم هیچ مشکلی نداشتمو ب ظاهر همه چی نرمال بود..روز بعدش ب اصرارخواهرم رفتیم پیش ی شخص سید یا طلسم گر و تاقبل اینکه مشکلم رو بگم! بمحض دیدنم… فوراگفت تو ی همزاد جنس مخالفت داری..‌ ک خیلی بهت وابستس…اما اسیبی بهت نمیزنه…و بعدش ک مشکلمو گفتم ک بازم نظرش رو تکرارکرد و گفت حال روحی جسمیت ب دلیل همون همزادته ک مدام کنارته…
    دو عدد ب اصطلاح تلسم مختلف روی ۲عدد کاغذ برام‌نوشت ک بایکیش روز ۴شنبه غسل کنم و بااونیکی هم روز جمعه..وشنبه طلوع افتاب هم جفتشو ببرم بندازم داخل ی رودخانه روان…
    حقیقت بازم زدمش مسخره بازیو ک این چرت پرتا چیه دیگه و ته دلم ی جوری بودم…و خداییش هیچ هزینه ایم ازم‌نگرفت…..
    تااینکه بعدچندروز روز۴شنبه رسید..و باخودم‌گفتم‌حالاخب ضرری نعره برم‌حموم و کاری ک گفتم‌انجام بدم.. تااینکه..
    غروب بود و غسل رو طبق دستور اون‌شخص انجام دادم و نیمه های شب ب حدی بدنم گُر گرفته بود و بیقرار و بیخواب اذیت بودم اخرش یهو توی این فصل از سرما ک ب دلیل حرارت بالای بدنم‌توی حیاط خونه رفتم و یهو نفهمیدم و همونجا توی حیاط از حال رفتم و بیهوش شدمو تاصبحش ک بهوش اومدم‌…
    فورا رفتم پیش همون شخص… ماجرای دیشبم رو براش گفتم…
    گفت طبیعیه چون داریم ازت برا همیشه دورش میکنیم‌و شبهای اخرشه ک کنارته و اونم عصبانیو بیتابی میکنه…
    گفت برااینکه کمترراذیت بشی و اون(همزادم) رو سرگرم کنی ک درگیرش کنی و نتونه تاجمعه زیاد کنارت بمونه.. ازش ی کار غیرممکن بخواه…(هرچندبرای این موجودات هیچ کاری غیرممکن نیس و توانایی انجام هرکاری رو دارن) تااینکه..
    ۵شنبه شبش ک بازم اذیت بودم.. رفتم خونه مادربزرگم چون ۲طبقه اس و طبقه بالاش خالیه و کسی زندگی نمیکنه…
    منم طبق دستورات اون شخص ی آینه بلند گذشتم روبه روم ی ستاره با خون کف دستم کشیدم و ۴دورم رو نمک پاشیدم..و گفتم ک من ادم ترسویی هستم خودتم خوب میدونی…ازت ۲کار واجب میخوام.. اول اینکه هیچوخت خودت رو بهم نشون ندی و ظاهرنشی.. و دوم اینکه من ازبچگیم عاشق سفر در زمان‌گذشته تاریخ اجدادمون بودم… و ازت میخوام من رو ب زمان گذشته ۲۵۰۰سال پیش ببری و درکنار قهرمانان و جنگجویان ایران زندگی کنم و اجداد اون موقعم رو ببینم ک بفهمم اجدادم چطور ادمهایی بودن و اصلا اجداد پدریم ایرانی بودن یا خیر…
    خلاصه بعدنیم ساعتی ک نیمه های شب بود.. و دیدم‌هیچ خبری نیس.. ی نگاه ب ساعتم انداختم ک ببینم ساعت چندشده یهو بعد دوسه ثانیه نگاه کردم ب ساعت موچیم دیدم ثانیه اش وایساد…
    باخودم گفتم منکه این ساعت رو یسال نشده گرفتم و اصلی م هست چطور باطریش تموم‌شد.. همش نگام ب ساعتم بود ک بیوفته کار یهو همزمان آینه و شیشه ساعتم تَرَک بستن و نیمه شکسته شدن…
    راستش از ترس فورا بیهوش شدم…تااینکه توی خوابم ک هیچیش شبیه ب بخواب نبود و عین واقعیت بود و زمان برام همیشه مثل توی خوابای قبلیم نمیگذشت..‌چون بحدی دیر ب دیر میگذشت.. خودم رو توی ی سرزمین باستانی و وسیع با مردمی با لهجه و پوشش و بازار و خونه های عجیب غریب دیدم…
    حقیقتش نمیتونم بگم چ چیزاهایی دیدم و چ کارهایی کردم و کجاها رفتم و چ بلاهای سرم اومد…چون باورش خیلی خیلی سخته و…
    تا اینکه طبق زمان حال خودمون تقریبا ۴۸ساعت گذشته بود ک من توی اون خواب بودم… اما وقتی بیدار شدم موهای سر و بدنم خیلی تغییرکرده بود ب حدی ک انگار ۶ماهی ن حموم رفته بودم ن اصلاح کرده بودم‌و بشدت عجیبی احساس گرسنگی،خستگی و خواب آلودی میکردم..باوجوداینکه ۴۸ساعت خوابیده بودم…
    و اما از اتفاق هایی ک ب اصطلاح‌توی خوابم بهم گذشت…
    راستش من سواد زیادی ندارم و دیپلم ردی هستم.. توی فکرشم راجبش ی رمان با کمک ی استاد رمان نویس بنویسم..‌چون …. اگه وقتی اون اتقاق ها و وقایع ای رو ک اونجا دیدم…!!!افقط ی تاریخ دان حرفه ای و استاد ک کل تاریخ ایران و جهان و کتابهای تایخی ممنوعه رو از بَر باشه باورم میکنه ک هیچ مطمئنا از تعجب شاخ هم‌درمیاره ک چطور من بااین سواد ناچیزم این چیزا رو میدونم ک هنوز شک ندارم کل استاددانشگاهای تاریخ هم ازاینچیزا هیچ اطلاعی ندارن..!!!!!
    ازاین سایت تقاضادارم اگه شخصی ک گفتم سراغ دارید ادرسش رو بهم بدید و بهتون قول شرف میدم بعد فقط شنیدن ۵دیقه ازصحبتام(از وقایعی ک دیدم) پشیمون نمیشین و ولکنم نباشید…

  2. کافیه تو ایران زندگی کنی.حی میری ب گذشته.
    کرم چاله نمیخاد

نظر شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد -فیلدهای الزامی علامت دار شده اند *

*